کد مطلب:29986 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:86

خودداری مردم از دشنامگویی به او












6360. تاریخ الیعقوبی - درباره حوادث سال 44 هجری -:در این سال، معاویه در مسجد، محراب ساخت. او در دو عید [ فطر و قربان]، منبرها را به مصلّی منتقل كرد و پیش از نماز، خطبه خواند. این به خاطر آن بود كه وقتی مردمْ نماز می خواندند، [ به خانه هایشان] بر می گشتند تا لعن علی علیه السلام را نشنوند. از این رو، معاویه خطبه را بر نماز، مقدّم داشت.

او فدك را به مروان بن حَكَم بخشید تا بدین وسیله، خاندان پیامبر خدا را خشمگین سازد.[1].

6361. رجال الكشّی - به نقل از عاصم بن ابی نَجود، از كسی كه شاهد ماجرا بود -:هنگامی كه معاویه به كوفه آمد، گروهی از یاران علی علیه السلام بر وی وارد شدند. حسن علیه السلام برای گروهی از آنان با ذكر نام و نام پدرشان، امان گرفته بود و صَعصعه یكی از آنان بود.

وقتی صعصعه وارد شد، معاویه به وی گفت:سوگند به خدا، من دوست نداشتم كه تو در امان من داخل شوی!

صعصعه پاسخ داد:سوگند به خدا، من هم دوست نداشتم كه تو را با این عنوان، صدا كنم. و آن گاه به خلافت، بر معاویه سلام كرد.

معاویه به وی گفت:اگر راست می گویی، به منبر برو و علی را لعن كن. وی بالای منبر رفت و خداوند را سپاس و ثنا گفت و افزود:ای مردم! من از پیش كسی می آیم كه شرّش را پیش داشته و خیرش را پس زده است. او به من فرمان داده است كه علی را لعن كنم. پس، لعنش كنید، كه خدا لعنش كند!

همه مردم، صدا به «آمین»، بلند كردند.

وقتی صعصعه به سوی معاویه برگشت، سخن خود را برای وی نقل كرد.

معاویه گفت:نه، به خدا سوگند، تو با این كلام، جز لعن مرا قصد نكرده ای. برگرد و نامش را به زبان بیاور.

صعصعه برگشت و بالای منبر رفت و گفت:ای مردم! امیر مؤمنان به من فرمان داده است كه علی بن ابی طالب را لعن كنم. پس، هر كه علی بن ابی طالب را لعن می كند، شما هم لعنش كنید!

مردم، فریاد زدند:آمین!

وقتی معاویه خبردار شد، گفت:نه، به خدا سوگند، او جز مرا قصد نكرده است. وی را بیرون كنید و هرگز با من در یك شهر، سكونتش ندهید.

او را بیرون كردند.[2].

6362. الأذكیاء:در كوفه، سخنرانان، نزد مغیرة بن شعبه رفتند و سخنرانی كردند. صعصعة بن صُوحان نیز برخاست و سخن گفت.

مغیره گفت:از رفتنش جلوگیری كنید و او را وا دارید تا روی سَكّو برود و علی را لعن كند.

صعصعه گفت:خدا لعنت كند كسی را كه خدا را لعنت می كند و نیز علی بن ابی طالب را!

این كلام را به مغیرة بن شعبه رساندند. گفت:سوگند به خدا كه باید دوباره بگوید!

صعصعه بار دیگر بر منبر رفت و گفت:این مرد، جز لعن علی بن ابی طالب را نمی خواهد. پس، او را لعن كنید، كه خدا لعنتش كند!

مغیره گفت:بیرونش كنید. خداوند، جانش را بگیرد![3].

6363. شرح نهج البلاغة:مغیرة بن شعبه - كه در آن هنگام از طرف معاویه، فرمانروای كوفه بود - به حُجْر بن عَدی فرمان داد كه در بین مردم بِایستد و علی علیه السلام را لعن كند؛ ولی وی نپذیرفت.

مغیره، وی را تهدید كرد. حجر برخاست و گفت:ای مردم! فرمانروایتان به من دستور داده است كه علی را لعن كنم. پس، او را لعن كنید - و او مغیره را قصد كرد -. مردم كوفه گفتند:خدا لعنتش كند![4].

6364. العقد الفرید - به نقل از ابو حُباب كِنْدی، از پدرش -:معاویة بن ابی سفیان نشسته بود و در پیشش بزرگانی چند، نشسته بودند. مردی از شامیانْ وارد شد و به سخنرانی پرداخت. پایان سخن او، لعن علی علیه السلام بود.

مردم، سر به زیر انداختند و احنف، زبان به سخن گشود و [ به معاویه] گفت:ای امیر مؤمنان! این مردی كه هم اكنون آن سخن را گفت، اگر می دانست كه خشنودی تو در لعن پیامبران است، آنان را نیز لعن می كرد. از خدا بترس و علی علیه السلام را رها كن كه او به لقای پروردگارش پیوسته و در قبرش تنها خفته و با اعمالش محشور گشته است.

سوگند به خدا، [ طبق آنچه ما می دانیم، ] او در پیش قدم شدن [ در جنگ]، مبرّز بود و اخلاقش پاك، خوش نفس و پرگرفتاری بود.

معاویه گفت:ای اَحنف! دندان روی جگر گذاشتی و غیر از آنچه دیده ای، به زبان آوردی. سوگند به خدا كه به منبر می روی و از روی میل و یا بی میلی، او را لعن می كنی!

احنف گفت:ای امیر مؤمنان! اگر مرا معذور داری، برایت بهتر است؛ ولی اگر مرا مجبور كنی، هرگز لب هایم به لعن او گشوده نخواهد شد.

معاویه گفت:برخیز و به منبر برو.

احنف گفت:سوگند به خدا كه در این صورت، در كلام و عمل، در حقّ تو انصاف به كار خواهم برد.

معاویه گفت:چنانچه در حقّ من انصاف به خرج دهی، چه خواهی گفت؟

احنف گفت:بالای منبر خواهم رفت و خداوند را به كلامی كه در شأن اوست، سپاس خواهم گفت و بر پیامبرش درود خواهم فرستاد.

آن گاه خواهم گفت:ای مردم! امیر مؤمنان، معاویه، به من فرمان داده است كه علی را لعن كنم. علی و معاویه با هم اختلاف كردند و علیه هم جنگیدند و هر یك ادّعا كردند كه بر او و گروهش ستم شده است.

پس، ای مردم! هر گاه دعا كردم، شما آمین بگویید. خدا رحمتتان كند!

آن گاه خواهم گفت:خداوندا! تو و فرشتگان و پیامبرانت و همه خلقَت بر تجاوزگرِ آن دو به دیگری، لعنت بفرستید و گروه تجاوزگر را لعن كنید! خداوندا! آنان را بسیار لعن نما! خدا، رحمتتان كند! آمین بگویید.

ای معاویه! بر این گفته هایم می افزایم؛ امّا یك كلمه كم تر نخواهم گفت،[5] اگر چه كشته شوم.

معاویه گفت:در این صورت، از تو می گذرم، ای ابو بَحر![6].

6365. أنساب الأشراف - به نقل از اعمش -:عبد الرحمان بن ابی لیلی را دیدم كه حَجّاج، او را نگه داشته بود و می گفت:دروغگویان، یعنی علی و عبد اللَّه بن زبیر و مختار بن ابی عُبَید را لعن كن.

[ عبد الرحمان] گفت:خداوند، دروغگویان را لعنت كند! آن گاه گفت:علیُ بن ابی طالب، عبدُ اللَّه بن زبیر و مختارُ بن ابی عبید.

وقتی دیدم عبد الرحمانْ آنان را در كلامش مبتدا قرار داد و با اِعرابِ رفع خواند، فهمیدم كه وی آنان را لعن نكرد.[7].

6366. الأذكیاء:حَجّاج، عبد الرحمان بن ابی لیلی را كتك زد و در برابر مردم ایستاند و در كنارش، مردی بود كه وی را تشویق می كرد و می گفت:علی را لعن كن.

عبد الرحمان گفت:خداوندا! دروغگویان را لعن كن. آن گاه ایستاد و آهی كشید و گفت:علی بن ابی طالب! سپس ایستاد و گفت:مختار و ابن زبیر![8].

6367. الطبقات الكبری - به نقل از سعد بن محمّد بن حسن بن عطیّه -:سعد بن جُناده به كوفه نزد علی بن ابی طالب علیه السلام آمد و گفت:برایم پسری به دنیا آمده است؛ او را نامگذاری كن.

علی علیه السلام فرمود:«این، عطیّه خداوندی است». پس، او را عطیّه[9] نامید. مادر او كنیزی رومی بود.

عطیّه به همراه ابن اشعث، علیه حَجّاج، خروج كرد. وقتی سپاه ابن اشعثْ شكست خورد، عطیّه به فارس گریخت.

حَجّاج به محمّد بن قاسم ثقفی نوشت:عطیّه را فرا بخوان. اگر علی بن ابی طالب را لعن كرد [ كه رهایش می كنی]، و گرنه به او چهارصد شلّاق بزن و موی سر و ریشش را بتراش.

[ محمّد بن قاسم، ] وی را فرا خواند و نامه حَجّاج را برایش خواند. عطیّه از لعن علی علیه السلام سر بر تافت. محمّد بن قاسم نیز چهارصد شلّاق به وی زد و سر و ریشش را تراشید.[10].









    1. تاریخ الیعقوبی: 223/2.
    2. رجال الكشّی:123/285/1.
    3. الأذكیاء:159.
    4. شرح نهج البلاغة:58/4.
    5. برخی روایت كرده اند كه گفت:حرفی بر آن نمی افزایم و حرفی از آن، كم نمی كنم.
    6. العقد الفرید:87/3، نهایة الأرب:237/7، جواهر المطالب:231/2.
    7. أنساب الأشراف:405/2. نیز، ر. ك:رجال الكشّی:160/318/1.
    8. الأذكیاء:159.
    9. وی عطیّة بن سعد بن جناده عوفی، از بزرگان تابعیان است. او اوّلین كسی است كه به همراه جابر بن عبد اللَّه انصاری، قبر امام حسین علیه السلام را زیارت كرد.
    10. الطبقات الكبری:304/6.